«مشکل زرافه ای» داستان زرافهای به نام ادوارد است که از گردن بلند خود ناراضی است.
زرافه فکر میکند همهی حیوانات به گردن درازش با تمسخر نگاه میکنند و هر چه فکر میکند، فایدهی داشتن گردن به این بلندی را متوجه نمیشود. او خیلی ناراحت است و گردن خودش را با گردن دیگر حیوانات مقایسه میکند.
یک روز زرافه تصمیم میگرد گردنش را مخفی کند و راههای مختلفی را امتحان میکند. اول شروع میکند به بستن شال، پاپیون، کراوات و… به دور گردنش یا سعی میکند پشت بوتهها قایم شود تا گردنش دیده نشود، یا توی گودال زندگی کند. مدتی هم توی رودخانه زندگی کرد اما هیچ کدام از این کارها فایدهای نداشت.
اما یک روز یک لاکپشت به نام سایروس را میبیند که به زرافه میگوید: «وای چه گردن زیبایی». سایروس شروع میکند از معایب گردن کوتاهش حرف زدن و گفتن مشکلاتش. ادوارد بعد از شنیدن حرفهای سایروس متوجه میشود که گردن درازش اصلاً هم بد نیست. اما به نظر شما سایروس چه گفت که ادوارد به این نتیجه رسید؟
top of page
C$15.00Price
Excluding GST/HST
اتمام موجودی
bottom of page