top of page
3 (4).png

کتاب تصویری «یکی بود» داستانی است درباره‌ی لطف و مهربانی خداوند و مقابله با قلدری و زورگویی؛ داستانی درباره‌ی مورچه‌های سیاهی که کوچک‌ترین و بی‌صداترین موجودات دنیا بودند…

مورچه‌های سیاه مورچه‌های خیلی خیلی کوچکی بودند که در لانه با مادرشان زندگی می‌کردند. لانه‌ای که در یک جنگل و نزدیک دریاچه‌ای قشنگ بود. در ظاهر همه چیز خوب و خوش بود. اما مورچه‌های سیاه چندان خوشحال نبودند! می‌پرسید چرا؟ خوب معلوم است، چون لانه‌ی مورچه‌های سرخ در نزدیکی لانه‌ی آن‌ها بود و این موجودات بدجنس‌، وقت و بی‌وقت، به مورچه‌های سیاه، که کوچک‌ترین و بی‌صداترین موجودات دنیا بودند، حمله می‌کردند!

البته که مورچه‌های نگهبان همیشه حواس‌شان جمع بود، مورچه‌های سرباز با شجاعت از لانه دفاع می‌کردند و مورچه‌های کارگر چهارچشمی مراقب مورچه‌های نوزاد بودند، اما با وجود همه‌ی این‌ها باز هم کسی حریف مورچه‌های سرخ نبود! تا اینکه یک روز، صدای وززززززوززززی بلند شد و مورچه‌های سیاه حسابی ترسیدند. آن‌ها شروع به داد و بیداد کردند؛ چون فکر می‌کردند مورچه‌های سرخ به آن‌ها حمله کرده‌اند. اما… به نظر شما، چه اتفاقی در حال رخ دادن بود؟ آیا اصلاً کسی صدای کوچک‌ترین و بی‌صداترین موجودات دنیا را خواهد شنید؟

کسی چه می‌داند شاید این‌بار که مورچه‌های سرخ به لانه‌ حمله می‌کنند، یکی صدای مورچه‌های سیاه را بشنود؛ کسی که از همه مهربان‌تر است!

یکی بود

C$12.00Price
Excluding GST/HST
    bottom of page